سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روانشناس خانواده

بدون نظر

دوره کوچینگ

چرا مداخلات مثبت مهم است؟

چه چیزی در زندگی برایتان بیشترین اهمیت را دارد یا برای چه چیزی بیشترین ارزش را قایل هستید؟ شاید بگویید که به روابط نزدیکتان خیلی اهمیت می‌دهید یا مشخصا رابطه‌ای در زندگی شما وجود دارد که به‌طور ویژه‌ای برایتان معنادار است. یا شاید بگویید یادگیری برایتان مهم‌ترین موضوع است و به همین دلیل است که مدام در حال آموختن هستید. یا شاید بگویید ماجراجویی برایتان مهم‌ترین موضوع است؛ یعنی همیشه به‌ دنبال چیزی جدید هستید تا از طریقش رشد کنید. چیز یا چیزهایی که در زندگی‌ برایتان مهم است، می‌تواند بیشتر از یک موضوع باشد. اما هر چه که هست، الان قدری وقت بگذارید و فهرستی از آن‌ها را یادداشت کنید.

سو?ال بعدی این است که مداخلات مثبت[1] به چه شکلی به فهرست بالا ربط دارد؟ به‌طور مثال، مداخلات مثبت چگونه به شما در روابطتان کمک خواهد کرد، یا چگونه به شما کمک خواهد کرد تا یادگیری خود را توسعه دهید، یا این‌که از ماجراجویی لذت ببرید؟

فکر می‌کنید انسان‌ها چرا به مداخلات مثبت علاقه‌مند هستند؟ شاید یک دلیلش این باشد که در دنیایی از تغییر زندگی می‌کنیم. در دنیایی زندگی می‌کنیم که دنیای درونی‌مان در تغییر مداوم است. خُلق، احساسات، مشاهداتمان، کسی که با او صحبت می‌کنیم، و تمامی این چیزها باعث ایجاد تغییرات عمیقی در درونمان می‌شود. ما به‌طور پیوسته در حال رشد و توسعه هستیم. ویلیام جیمز[2]، یکی از بنیانگذاران حوزه روان‌شناسی - و به ادعای برخی پدربزرگ روان‌شناسی مثبت[3] - اعتقاد داشت که ما انسان‌ها پیوسته در حال تبدیل شدن به چیزی هستیم که قبلاً هرگز آن طور نبودیم.

در ظاهر این گونه است که امروز همان کاری را انجام می‌دهیم که تا دیروز انجام می‌دادیم، اما به شیوه‌های کوچک و بزرگی مثل دیروزمان نیستیم. نه تنها دنیای درونی‌مان در حال تغییر است، بلکه دنیای بیرونی‌مان نیز در حال تغییر است. گاهی اوقات در محیط کاری‌مان مسئولیت‌های جدیدی بر عهده می‌گیریم. گاهی اوقات نیز شغلمان را عوض می‌کنیم و در یک شرکت جدید، جایگاه شغلی کاملاً جدیدی را می‌پذیریم، یا شاید هم گاهی مسیر شغلی جدیدی را انتخاب می‌کنیم. این تغییرات باعث تغییرات بزرگی در روابط خانوادگی و دوستان نزدیکمان می‌شود. شاید پس از تغییرات شغلی خود، با کسی قرار شام داریم که قبلاً بارها با او شام خورده‌ایم، اما هیچ‌گاه در این زمینه جدید (تغییراتی که در حرفه خود داشته‌ایم) با او شام نخورده‌ایم. البته جوامع ما نیز به‌طور پیوسته در حال تغییر هستند. چیزهای جدیدی وجود دارد که به‌طور دائم در معرض هشیاری جمعی جامعه قرار می‌گیرد، و ما همیشه در حال تحول و پیش‌روی به سمت جلو هستیم. بنابراین ما در دنیایی از تغییرات زندگی می‌کنیم.

دلیل دوم علاقه ما انسان‌ها به مداخلات مثبت می‌تواند این باشد که می‌خواهیم بدانیم چگونه می‌توانیم بر تغییرات تأثیر بگذاریم. این که چیزها و شرایط متفاوت و در حال تغییر هستند برای ما کافی نیست، بلکه می‌خواهیم به روش ما تفاوت داشته و تغییر کند، یا به زبانی دیگر تا حد امکان روی شرایط کنترل و اثر داشته باشیم.

 


[1]. Positive interventions

[2]. William James

[3]. Positive psychology

 


بدون نظر

روانشناس کودک : خشم یکی از پیچیده ترین احساساتی است که کودکان باید آن را مدیریت کنند. برای والدین، اداره کردن کودک در چنگال ناامیدی یا خشم می تواند به همان اندازه چالش برانگیز باشد. چه کودک نوپایی باشد که اسباب‌بازی را پرت می‌کند، یک دانش‌آموز دبستانی که دور می‌زند، نوجوانی که چشمانش را می‌چرخاند، یا کودک بزرگسالی که شما را به خاطر اشتباهات گذشته سرزنش می‌کند، نحوه واکنش ما در آن لحظات پرتنش می‌تواند باعث تشدید درگیری یا آرامش شود.

خبر خوب؟ بر اساس تجربیات کوچ والدین من، در اینجا یک عبارت ساده وجود دارد که برای خنثی کردن خشم کودک در هر سنی معجزه می کند: "می بینم که در حال حاضر ناراحت هستید. من برای شما اینجا هستم."

این عبارت ممکن است ساده به نظر برسد، اما قدرت روانی عمیقی دارد. سه کار را همزمان انجام می دهد: احساسات آنها را تصدیق می کند، به آنها اطمینان می دهد که تنها نیستند، و فضایی برای آرام شدن بدون احساس قضاوت شدن ایجاد می کند.

 

چرا این عبارت کار می کند

احساسات آنها را تأیید می کند. همانطور که در کتاب خود به نام 10 روز برای یک کودک کمتر سرکش توضیح داده ام، زمانی که یک کودک - چه 5 یا 25 ساله - عصبانی است، اغلب احساس می کند که درک نشده، نادیده گرفته شده یا ناتوان است. گفتن "می بینم که ناراحتی" به آنها نشان می دهد که احساسات آنها اهمیت دارد. کودکان (و بزرگسالان) اغلب زمانی که احساس می کنند کسی به شما گوش نمی دهد، احساسات خود را تشدید می کنند. اعتبار بخشیدن به احساسات آنها از آن جلوگیری می کند.

به جای مقاومت، اطمینان می دهد. به جای پرش به حالت تصحیح - گفتن جملاتی مانند "آرام باش!" یا "از واکنش افراطی دست بردارید!" - این عبارت به آنها اطمینان می دهد که شما در کنار آنها هستید. خشم اغلب احساسات اساسی ترس، غم یا ناامیدی را پنهان می کند.

به جای کنترل، اتصال را دعوت می کند. مردم در مقابل کنترل مقاومت می کنند، به خصوص زمانی که تحت فشار هستند. گفتن اینکه در خشمگین ترین لحظات خود چه کاری انجام دهند، می تواند آنها را وادار کند که در پاشنه های خود بگردند. تنها با ارائه حضور و حمایت خود، پویایی را از جنگ قدرت به فرصتی برای ارتباط تغییر می دهید.

 

نمونه هایی عملی

برای یک کودک نوپا: لنا، 3 ساله، وقتی به او می گویند زمان ترک زمین بازی است، جیغ می زند و اسباب بازی خود را پرت می کند. به جای اینکه بگویید: «همین الان این کار را متوقف کن!» پدر و مادرش زانو می زند و می گوید: «می بینم که الان ناراحتی. من برای شما اینجا هستم." لنا همچنان گریه می کند اما به جای لگد زدن به پدر و مادرش می چسبد و آرام آرام آرام می گیرد.

 

برای یک کودک در سن مدرسه: میکا، 8 ساله، تکالیف خود را به شدت می بندد و فریاد می زند: «این احمقانه است! من از ریاضی متنفرم!» به جای اینکه بگویید: «اینطور حرف نزن!» مادرش کنارش می‌نشیند و می‌گوید: «می‌بینم که الان ناراحتی. من برای شما اینجا هستم." آه سختی می کشد، اما بعد از یک لحظه می گوید: «خیلی سخت است.» اکنون، مادر او می تواند در حل مشکل کمک کند.

 

برای یک نوجوان: سینا، 15 ساله، با طوفان وارد خانه می شود، کوله پشتی خود را پایین می اندازد و زمزمه می کند: "من نمی توانم معلمم را تحمل کنم!" پدرش به جای پاسخ دادن با «مواظب رفتارت باش» می‌گوید: «می‌بینم که الان ناراحتی. من برای شما اینجا هستم." سینا چشمانش را می چرخاند اما اوج نمی گیرد. بعداً، او درباره احساس ناعادلانه رفتار با او صحبت می کند.

 

برای یک فرزندان بزرگسال: جرد، 28 ساله، با مادرش تماس می گیرد و با این حرف می گوید: «تو هیچ وقت آنطور که باید در جوانی از من حمایت نکردی!» اولین غریزه مادرش دفاع از خودش است، اما در عوض، نفس عمیقی می کشد و می گوید: «می بینم که الان ناراحتی. من برای شما اینجا هستم." جرد بلافاصله آرام نمی شود، اما پاسخ او خشم او را پراکنده می کند. بعداً، او در مورد احساس فشار برای موفقیت و اینکه چگونه زخم های قدیمی دوباره ظاهر می شوند صحبت می کند. مکالمه از حالت حمله به درک تغییر می کند.

 

نکاتی برای استفاده موثر از این عبارت

خودت آرام باش لحن شما مهم است آن را با گرمی بگو، نه با ناراحتی.

از زبان بدن ملایم استفاده کنید. برای بچه های کوچکتر زانو بزنید و در صورت نیاز به نوجوانان یا بزرگسالان فضا بدهید.

به آنها زمان بدهید آنها ممکن است فورا پاسخ ندهند، اما کلمات شما ثبت خواهند شد.

وقتی آماده هستند پیگیری کنید. به آنها کمک کنید تا احساسات خود را پردازش کنند و پس از سرد شدن راه حلی بیابند.

 

نتیجه نهایی

این یک عبارت به طور جادویی هر لحظه فروپاشی یا عصبانیت را پاک نمی کند، اما پایه و اساس اعتماد، تنظیم عاطفی و ارتباط را ایجاد می کند. با گذشت زمان، فرزند شما - صرف نظر از سن او - خواهد آموخت که شما حتی در بدترین لحظات زندگی، مکان امنی هستید. و این می تواند همه تفاوت را ایجاد کند.

 

منبــــــع


بدون نظر

پدر و مادرها! نوجوان خود را بدون قید و شرط دوست داشته باشید. عشق ورزیدن به نوجوان را منوط به نمرات درسی، روابط اجتماعی یا میزان رعایت قوانین نکنید.

وقتی حس دوست داشته شدن بدون قید و شرط به نوجوان منتقل شود، مطیع‌تر می‌شود و اعتماد به نفسش بالاتر می‌رود.

چنین نوجوانی در مقابل سختی‌ها و مشکلات دوران نوجوانی، تا‌ب‌آوری بیشتری دارد و در بلندمدت، هدفمندتر عمل می‌کند.

دکتر آسیه اناری، نائب رئیس انجمن روانشناسی کودک و نوجوان، مدیر مرکز مشاوره یاسان


بدون نظر

تغییرات فیزیکی، عاطفی و هورمونی دوران بلوغ، فرزند نوجوان شما را بیشتر مستعد رفتارهایی مانند لجبازی می کند. در این پست به شما می‌گویم که چگونه با یک نوجوان لجباز رفتار کنید . 

شرایط جسمی و روحی فرزند نوجوان شما در دوران بلوغ بسیار شکننده است و رفتاری مانند "لجبازی کردن" در این دوران مسئله‌ای کاملاً طبیعی است. در ادامه به 4 راهکار برای کاهش این رفتار در فرزند نوجوان شما اشاره شده است:

 

1. سعی نکنید، حرف فقط حرف خودتان باشد

این کار در درازمدت به نفع رابطه شما هم خواهد بود. مثلاً به او اجازه دهید در یک جمع خانوادگی لباس دلخواهش را بپوشد نه آنچه را که شما فکر می‌کنید مناسب است.

 

2. از فرزندتان بخواهید به شما چیزی یاد دهد

نوجوانان چیزهای زیادی در زمینه موبایل و کامپیوتر بلدند که اگر از آنها بخواهید، می‌توانند به شما یاد بدهند و از این موضوع حس خوبی داشته باشند. همین توجه کوچک شما لجبازی را به شدت کاهش می‌دهد.

 

3. نوجوان را "بچه" ندانید

نوجوانی حدفاصل بین کودکی و بزرگسالی است. فرزند دیروز شما دیگر کودک نیست و می‌تواند نظرات مستقلی داشته باشد. با احترام گذاشتن به نظرات فرزندتان به او اجازه می‌دهید تا هویت مستقل خود را پیدا کند.

 

4. نظر نوجوان را بپرسید

در انجام بعضی کارهای خانوادگی از نوجوان نظر بپرسید. مثلا اینکه مقصد مسافرت کجا باشد، برای مهمانی آخر هفته شام چه بپزید و هرچیزی که باعث شود نوجوان حس کند نظر او هم محترم است.

 

این چهار گام به ظاهر ساده در بلند مدت رابطه شما و نوجوان را متحول خواهد کرد. فقط فراموش نکنید در این مسیر باید صبور باشید.

 

دکتر آسیه اناری، نائب رئیس انجمن روانشناسی کودک و نوجوان و مدیر مرکز مشاوره یاسان


بدون نظر

اعتماد به نفس و آسیب پذیری کاملا با هم در ارتباط هستند. متناقض به نظر می رسد اما...

اگر فقط کارهایی را انجام دهید که در آنها احساس اعتماد به نفس می کنید، اعتماد به نفس هیچ وقت خارج از آن موقعیت رشد نمی کند.

کلید اعتماد به نفس این است که بخواهید و بتوانید که بدون آن باشید و خودتان را در موقعیت های آسیب پذیر قرار دهید.

هر قدر بیشتر این کار را انجام دهید، اعتماد به نفستان بالاتر می رود.

پس اگر می خواهید اعتماد به نفس بیشتری داشته باشید باید در موقعیتی قرار بگیرید که اعتماد به نفس نداشته باشید.

دکتر آسیه اناری، روانشناس بالینی


بدون نظر
بچه ها تا کودک هستند خانه مادربزرگ را دوست دارند اما وقتی به نوجوانی برسند شاید حتی حاضر نباشند با شما به خانه آنها بیایند. از این مساله ناراحت و دلخور نشوید. چون این مساله درمورد خیلی از نوجوان ها صادق است.
1- معمولا هم بازی ندارد و حوصله اش سر می رود
2- خیلی وقت ها او را به زور بغل می کنند و می بوسند که نوجوان دوست ندارد
3- مادربزرگ ها اصرار بیش از حد روی خوردن دارند و بشقابش را پر از غذا می کنند
4. حریم خصوصی خود را از دست می دهند
5. موضوعاتی برای بحث مشترک وجود ندارد
وقتی بچه‌ها به نوجوانی می‌رسند شاید خیلی از کارهایی که قبلاً انجام می‌دادند را دیگر انجام ندهند. یکی از آنها هم بازدید از اقوام است. اگر این تغییرات را در نوجوانتان دیدید، به او فرصت بدهید تا خودش را پیدا کند.
پس به فرزند نوجوانتان اصرار نکنید، همه جا شما را همراهی کند، اگر امکانش را دارد به او اجازه دهید ساعاتی در خانه تنها باشد.

بدون نظر

مرکز مشاوره یاسان، مرکز تخصصی روانشناسی کودک، نوجوان و بلوغ برای کاهش آسیب‌های وارده به کودکان و نوجوانان پس از طلاق والدین بسته آموزشی "فرزندپروری پس از طلاق" را طراحی کرده است.

مدرس این دوره آموزشی، دکتر آسیه اناری، عضو هیئت‌ مدیره انجمن روانشناسی بالینی کودک و نوجوان ایران است. برای اطلاع از جزئیات بسته آموزشی فرزندپروی پس از طلاق لیک کنید.